بخش آموزش با کمبود استعداد مواجه است که برای مدت طولانی در حال رشد بوده است. اما در میان راهحلهای زیادی که ارائه میشود، بخش مهمی از نیروی کار نادیده گرفته میشود که اثرات مخربی برای آنها و مدارسی که آنها را به کار میگیرند، دارد.
برنامه های دولت برای استخدام 6500 معلم جدید، تمرکز مجدد بر این بخش را برجسته می کند. با این حال، حتی اگر این اهداف برآورده شوند، این بدان معناست که تقریباً یک مدرسه از 24059 مدرسه ما از یک کارمند جدید بهره میبرد.
این به وضوح کافی نیست، و بخش مهمی از مشکل این است که مسائل جاری بسیار عمیق تر از افزودن تعداد ساده به نیروی کار است. چیزی اساسیتر در استخدام آموزش و پرورش شکسته شده است، و اگر با آن مواجه نشویم، مشکل را حل نمیکنیم.
بسیاری از مدارس و تراست ها مدتی است که منبع مهارت ها را چالش برانگیز می دانند. این امر باعث شده است که تعداد فزایندهای به آژانسها برای جذب متخصصان دائمی و تامین کننده مراجعه کنند. متأسفانه، برخی بیوجدان هستند و حواشی زیادی و غیرضروری میگیرند، زیرا متوجه وضعیت ناامیدکنندهای هستند که این کارفرمایان در آن قرار دارند.
این بحران جیب برخی از شرکتهای فرصتطلب را فراگرفته است که بدون فکر کردن به وضعیت اسفبار مدرسه خود و اعتماد به مشتریان، شانس کسب درآمد سریع را داشتند. از آنجایی که این وضعیت رایج تر شده است، یک مارپیچ نزولی برای بودجه های آموزش و پرورش از قبل طولانی ایجاد کرده است.
این فقط یک مسئله استخدام یا مالی نیست؛ تحت تأثیر حفظ نیز قرار می گیرد. بسیاری از کارهای سختی که برای جذب متخصصان انجام می شود با تعداد افرادی که بازار را ترک می کنند جبران می شود.
بر اساس نظرسنجی اخیر TUC، دو پنجم کارکنان آموزش و پرورش قبلاً اقداماتی را برای ترک حرفه خود برای یافتن شغل در زمینه دیگری انجام داده اند یا به طور فعال در حال بررسی آن هستند. این امر به ویژه در میان معلمان جدید واجد شرایط شدید است. یک سوم از این گروه در پنج سال اول کار خود را ترک می کنند.
فقدان تخصص در مدارس، و تقاضاهای اضافی کار در بخشهایی که کارکنان آن را معلمانی با مسئولیتهای پایینتر تشکیل میدهند، تا حدی مقصر این است که بسیاری از معلمان به دلیل افزایش حجم کار خود، ترک را انتخاب میکنند.
مدارس و تراستها به هوسبازی هزینههای آژانس برای رفع شکافها واگذار میشوند، و ما دوباره به اطراف میرویم. این به وضوح یک وضعیت پایدار نیست، اما در واقع چه کاری می توان انجام داد؟
این بحران گریبان برخی از شرکت های فرصت طلب را گرفته است
دولت به درستی حجم کار و رفاه را به عنوان مسائل کلیدی شناسایی کرده است. آموزش مدرن مالیات برانگیز است و تعداد افرادی که تحت تأثیر استرس قرار می گیرند بیشتر از هر بازار دیگری از جمله پرستاری است.
در حالی که این نقش از لحاظ تاریخی عمدتاً بر فعالیتهای کلاس درس متمرکز بوده است، همه ما میدانیم که از معلمان خواسته میشود بیش از هر زمان دیگری انجام دهند و این تأثیر مهمی دارد. تغییرات در Ofsted، اقدامات پاسخگویی گسترده تر، برنامه درسی و حتی ارائه کلوپ های صبحانه همگی در این امر نقش دارند.
اما در زمانهای سخت و با چشمانداز کمی برای راهحلهای کوتاهمدت برای چالشهای فقر فزاینده و نیازهای آموزشی ویژه، دولت جدید نباید فرصت را از دست بدهد تا اطمینان حاصل کند که بودجهها در مورد پرسنل بهتر هزینه میشوند.
بنابراین، یک اولویت کلیدی باید استانداردسازی هزینههای آژانس باشد تا هزینهها به یک خط برگردد. این امر باعث افزایش بودجه مدارس، آکادمی ها و تراست ها می شود و به آنها شانس عادلانه ای برای حل پایدار مشکلات کارکنان خود می دهد.
همچنین باید قدردانی بیشتری از نقش معلمان تامین شود. یک عنصر اساسی در این امر تضمین دسترسی آنها به آموزش و توسعه مشابه با همتایان دائمی خود است.
این امر به ویژه زمانی مهم است که ارقام جدید وزارت آموزش نشان می دهد که استفاده از متخصصان عرضه از زمان همه گیری 58 درصد افزایش یافته است.
باید به خاطر داشته باشیم که دیگر فقط از معلمان خواسته نمی شود که تدریس کنند، و در حالی که بحران مهارت های آموزشی در حال رفع است، روش های دیگری برای کاهش بار این افراد باید در نظر گرفته شود، در غیر این صورت وضعیت بدتر خواهد شد.
منبع:schoolsweek